ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
یکی از بزرگترین خطاهای ذهنی ای که میکنیم اینه که خیال میکنیم بعد از یک پاییز غمناک قراره همه چی جوونه بزنه و پرنده ها چهچهه بزنن و دنیا قشنگ و خوشبو و خنک و در حال زایش بشه
اما حقیقت واضح اینه که بعد از یک پاییز نمناک غمگین، نوبت به زمستان سخت و خشک و سرد و ریزش آوار گاه به گاه برف سرد و سنگین میرسد. و کیست که مثل درخت صنوبر و زبان گنجشکی سال به سال دلش پاییز و زمستان رد کند و باز سر پا شود و بهار دلش بیاید و دوباره طبیعت سبز و تازه را بو بکشد دلش و ثمر بدهد و ... تااااا برسد به پاییز بعدی! ما فوقش فوقش خیلی که خونسرد و جان سخت باشیم مثل توت فرنگی باشیم که عمر دلمان به تحمل سه تا زمستان هم نکشد و تمام بار و ثمر مفیدمان را هم در همان سال اول بدهیم. در واقع حتا اگر زمستانهای دوم و سوم را هم س پا بمانیم و به فکر بهار زنده بمانیم، محصول چندانی نخواهیم داشت. درواقع، زنده ماندن دلمان بعد از اولین پاییز و زمستانی که به خود دیدیم صرفه ی اقتصادی ندارد!!
جالبه که منو خود تو نجات دادی از این مساله،
سلام
راستش من فکر می کنم که شاید تحمل ما به هزار تا زمستان نرسد ولی سه تا زمستان هم خیلی کم است!
ای درختان عقیم ریشه تان در خاکهای هرزگی مستور
یک جوانه ی ارجمند از هیچ جاتان رست نتواند
ای گروهی برگ چرکین تار چرکین پود
هیچ بارانی شما را شست نتواند
:))))
بله خب. همیشه هر داستانی بیشتر از یک روایت داره.
روایت شما هم شنیدنی است قطعا :)
پارسال چند بار اومدم اینجا خبری نبود.انگار از اول سال راه افتاده.بلاگت مثل کافه های متروکه کوهستانه که صاحبش گهگاه آب و جاروش میکنه تا دلگرمی رهگذران خاصش از بین نره.المنت لله که در میکده گهگاه...
:)
مشکلات مگو و مشکلات بگو زیادن متاسفانه