ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
+ تا تو باشی که وقتی طرف میگه فلانچیز برای بیماران قلبی موکدا توصیه نمیشه، شوما پررو بازی و جرئتورزی به خرج ندی نری سراغش. حالا خوبته که امروز روز آخری هم مثل همون سیصد و شصت و گه سال قبلیش حس دامنهدارِ بههارفتگی رو کشش بدی؟ خوبت شد که همه ی نقابایی دروغین خوشگل مشگل نکبتیای که از صبح زده بودی بر صورت فروریخت و امروز هم یادت اومد تمام ماهیت و کیفیت گه بودن امسال و حال و روز تو ایستاده و تمام قد؟
اگرچه مگه میشد جلوی همچین سیلابی با یک ورق کاغذ کاهی هم سد زد؟ قهری است که نه. دیر و زود که هم میداشت، چک خوردن از واقعیت هم صدا داره هم درد و هم لذت ناشی از مازوخیسمِ آموختهشده. کاریش که نمیشه کرد؛ میگی میشه؟ یو دِر بقولی
بهترین چیزی که حالا میشود آرزویش را کرد این است که به یک سال و نیم پیش باز گردم. وقتی که نمیشناختم این حجم متورم از ضعف دلمه بستهی خودشیفته را که انسان نام داشت