دیروز نشسته بودیم و ساعتها درباره ی تاریخ ادبیات اروتیک جهان و ایران حرف میزدیم. یا شاید هم چند دقیقه بیشتر نشد و برای من بود که ساعتها گذشت؟! علی ای حال.میخاستم بگویم که کماکان اروتیکترین اصطلاحی که من توی ادبیات اروتیک دنیا به گوشم خورده "مرد جوراب به پا" ست. یکبار دیگر هم گفته بودم، ولی خب کمی تاکید که عیبی ندارد توی مباحث تخصصی ;)یکجور غمناک ساکتی اروتیک است این مرد جوراب به پا . حتی صورت سفید مربعشکل زیبایش، و موهای سیاه نسبتا چرب نسبتا عرقکردهاش را هم میتوانم ببینم که ریخته روی صورتش. با ساقهای پای یکی بزرگتر از دیگری. با جورابهای خاکستری روشن نه چندان تمیز که کشهایش وا دادهاند سمت پایین.نمیدانم چه چیز توی همین سه کلمه است که مرا با خودش میبرد و تصویری اینقدر روشن جلوی چشمهایم نشان میدهد. حتی نگاه سرد غمزده ی مرد را هم توی چشمهای نه مشکی نه سبزش میبینم که در سکوت دنبال پیرهنش میگردد برای پیدا کردن پاکت سیگار.مینویسمش یکبار این مرد را.