ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
دست خودم نیست. دست خودش هم نیست. شاهه.
اصلا از اصل و اساس شاهه. خدا خمیر مایه اش را اینطوری خلق کرده.
یک هیبت و شانیت و جلال و جمالی دارد که شاهانه ست. که فاصله می اندازد بین تو و او. بین او و تمام چیزهای بی هیبت و کم شان و غیرجمیل غیرجلیل جهان.
که نمیشود بگوید و نگویی چشم. نمیشود بخواهد و نخواهی. نمیشود باشد و نبینی؛ بخندد و نخندی؛ بچرخد و مست نشوی.
شاه است و برای من نیست که شاه است. با همه اینطور است اصلا. شاهیش را همه فرمان میبرند خواسته ناخواسته.
دست من نیست، دست هیچ کس دیگری هم نیست. شاه شاه است. چه مال دل تو باشد و چه مال دل دیگری.
نمیفهمم اصلا نوشتتو . . .
کجاش نامفهومه بگو دوباره توضیح بدم.
بالاخره کلاس شاه شناسیه نمیخام چیزی رو نفهمیده از سر کلاس بلند شید برید!! :D
آخ که چه صدای وحشتناکی داره اگه این شاه از برج عاج پرت بشه پایین و به زمین برسه!!!