چرت میزنم ... کتابامو ورق میزنم ... میگم ...

"شهر لغزان" اونجاییش که طرف روبرویی با کتاباش و با یک عالم اطلاعات و حرف بامزه خیلی کول طور میاد به راوی داستان پیشنهاد میده که بلند شو برو بیرون، اصن بیا با هم بریم بیرون تفریح و فیلان،
ولی راوی روی همون مبل همیشگی میشینه همون کتابای همیشگی رو ورق میزنه فیلم همیشگی رو میبینه و چرت میزنه و در جواب فرد مقابلش اون کلمات طلایی رو بارها و بارها تکرار میکنه
همون جمله ها/ کلمه های طلایی.
عاخ عاخ عاخخخ
همونها! همونها
کاریش نمیشه کرد. همیشه نمیشه شیک و مردم خواه و با کلاس بود
همون کلمه هاست گاهی که نسبت ما رو با دنیا و افراد کول و خوب درونش مشخص میکنه
بعله

نظرات 1 + ارسال نظر
مطرب دوشنبه 29 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:20 ب.ظ

من نمیدونم چرا فک میکنم قبلااینو خوندم

شاید چون شهر لغزان رو قبلا شنیدی مثلا. هان؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد