تهران شب به تو نزدیک است و دور است مثلا

متاسفم که باید به این نکته اشاره کنم
ولی شهرم رو با تمام کثیفی هاش، آلودگی هاش، با تمام مردم دورنگ و قالتاق و کاسبکارش، با تمام سنتهای احمقانه و مدرینته های احمقانه ترش دوست دارم
تو مایه های یه چیزی میگم یه چیزی میشنوید حتا 
متاسفم، چون به خودم میگم کاش دلم جای قشنگتری رو برای دوست داشتن انتخاب کرده بود؛ کاش تنم به زیستن در جای آرامی عادت کرده بود 

پ.ن: با تو اما همه جا مثل خانه آرام است. بسیار بهش اندیشیده ام. این ایده ی شیرینِ لعنتیِ "لتس گو" دست از سرم/دلم برنمیدارد مدتهاست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد