خشونت علیه عشاق 5

خشونت علیه منی که عاشق تو شده‌ام ماهها/سالها ست یعنی همین شعری که لقلقه ی زبان همگان شده و وااااای بر آنها اگر بفهمند دارند از چه شکنجه‌ی خشونت‌باری حرف میزنند گاهِ خواندن این یکی دو بیت.

همان بیتهایی که میگوید آمدی عاشق و خرابم کردی بعد ه دیدی حسابی جان و دلم آمیخته‌ات شد مرا گذاشتی و رفتی.

همان ها.

همان شکنجه‌ی شب و روزی که دارد همیشگی میشود انگار.


یکبار باید با باقی انگشت‌شمار عاشق باقیمانده یک کمپین بزنیم و پرچم بالا ببریم و اعتراض کنیم به اینهمه شکنجه‌گری شما خوبرویان توی طول تاریخ.

وقتی میگویم تعداد انگشت‌شمار عاشق میدانم که خنده‌ات میگیرد قطعا؛ که دور و بر همین خودت را نگاه میکنی و میبینی از درشت و کوچک از کوتاه و بلند از دل‌سپرده تا سرسپرده، خواهان به وفور داری.   اما عزیزکم باید قلبهای همگان را شکافت که دید عشق چیست و ستایش مجسمه ی زیبایی کدام. تویی که جرثومه ی متحرکِ خوبرویی و حسن و سرلیست فضائل دنیایی، قهری است که ذاتِ زیبایی‌پسندانه‌ی تمام افراد دور و نزدیکت شیفته ات شوند.

در نظربازی ما عشاق بیخبران حیرانند ولی؛ خود دلربای نامهربانت که دیده‌ای تا چه حد توی چشمهای من موج موج جریان داری همیشه؛ نه؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد